رفع اتهام از دکتر کاوس حسن لی
در 21 تیر 1385 نامهای از من در سایت „ادبیات و فرهنگ“ منتشر شده بود زیر عنوان „دزدی دکتر حسنلی از کتاب محمود فلکی“، که این عنوان را سایت „ادبیات و فرهنگ“ انتخاب کرده بود، همراه با درآمدی که به من ارتباط نمییافت. از آنجا که موضوع به مطلبی منتشرشده در سایت ِ „خبرگزازی مهر“ ارتباط مییافت، نامه را ابتدا برای همان خبرگزاری فرستادم، ولی آنها از انتشار آن خودداری کردند و من ناچار شدم آن را در سایت دیگری منتشر کنم تا حق کسی بار دیگر خورده نشود یا دست کم بخشی از علاقهمندان به ادبیات از واقعیت با خبر باشند.
اخیرن با خواندن ِ کتاب دکترحسنلی (گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران)، نامهی دیگری برای رفع اتهام از آقای دکتر حسنلی، پژوهشگر و استاد دانشگاه، به سایت ادبیات و فرهنگ فرستادم که سردبیرِ سایت به من اطلاع داد که این سایت تعطیل و تبدیل به کلوب شده است. بنابراین امکان ِ انتشار این نامه در آن سایت وجود ندارد. اما از آنجا که رفع سوء تفاهم یا اتهام ناروا نسبت به پژوهشگری دلسوز را وظیفهی خود میدانم، نامهام را در همین سایت خودم منتشر میکنم.
از آنجا که ممکن است خوانندگان عزیز از موضوع با خبر نباشند، ابتدا همان نامهی منتشر شده در سایت „ادبیات و فرهنگ“ را در اینجا میآورم، و سپس نامهی جدید یا توضیح مرا در این رابطه اضافه میکنم تا اتهام ناروای دزدی که به آقای حسنلی وارد شده، بر طرف شود.
1. نامهی منتشر شدهام در سایت „ادبیات و فرهنگ“ (که البته مخاطب من „خبرگزاری مهر“ است):
„توضیحی دربارهی سرچشمهی „ترانک“
به طور تصادفی با مطلبی زیر عنوان ِ „ترانکهایی با زیرساخت بومی“ در سایت ِ شما (خبرگزاری مهر) برخوردم که شگفتزدهام کرد.
در آن مطلب، آمده است که : „[آقای] کافی ترانک را معادل فارسی ِ هایکو دانسته و سعی دارد این نام را به مجموعه زبان فارسی اضافه کند. „
چگونه ممکن است کسی „نام“ یا اصطلاحی را که متعلق به دیگری است و حدود یازده سال پیش به زبان فارسی اضافه شده، آن را به نام خود به „مجموعهی زبان فارسی“ دوباره اضافه کند؟
من نمیدانم آقای کافی در کتاب خود توضیح دادهاند که من (محمود فلکی) برای نخستین بار واژهی „ترانک“ را برای کوتاهترین شعر ِ نوین ِ فارسی بهکار بردهام یا نه؟ در 1374 مقالهای نوشتم زیر عنوان „ترانک، نام ِ پیشنهادی برای نوعی شعر“ که در آن، به طور گسترده هم علت ِ انتخاب ِ این واژه یا اصطلاح را توضیح دادهام هم به تفاوت بین „شعرک“ ، „هایکو“ و „ترانک“ پرداختهام. این مقاله ابتدا در همان سال (1374) در یکی از نشریات ِ برونمرزی به چاپ رسیده و بحثی را نیز برانگیخته است، و سپس هم در کتاب شعرم „آخرین کتاب شعر“ (آلمان، انتشارات سوژه، 1378) و هم در کتاب دیگرم „سلوک شعر“ (نقد و تئوری شعر) بازچاپ شده است (تهران، انتشارات محیط، 1378) که شما به نقل از کتاب آقای حسن لی به آن اشارهای کرده اید.
در مطلبی که در سایت شما چاپ شده همچنین آمده است که „البته به تصریح دکتر کاوس حسن لی در[کتابِ] ,گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران,… ترانک کوتاهترین شعر کاملی است که ساخت و معنای مشخصی دارد و نه مانند شعرک تنها یک تصویر واحد است و نه مانند هایکو تنها به طبیعت بسنده میکند.“
آیا به نظر شما نباید شگفتزده بشوم، وقتی میبینم که جملهای از کتاب من عینا به نام دیگری ثبت میشود؟ حالا جملهای را که من در آن مقالهام نوشتهام در اینجا میآورم تا خودتان به داوری بنشینید. جملهی من چنین است:
“ آنچه را که من ,ترانک, مینامم، کوتاهترین شعر کاملی است که ساخت و معنای مشخصی دارد که نه مانند شعرک تنها تصویری واحد است و نه مانند هایکو تنها دیدار طبیعت است و بیتصویر.“ (سلوک شعر، ص 244)
ملاحظه میکنید که جمله یا نظری که به عنوان „تصریح“ آقای حسن لی به آن تأکید شده از کتاب من برداشت شده است.
من کتاب آقای حسن لی را نخواندهام تا ببینم چقدر امانتدار بوده اند، ولی دستکم از شما انتظار داشتم پیش از طرح این مسئله نگاهی هم به مقالهی من در کتاب „سلوک شعر“ میانداختید.
جالبتر اینکه آقای هاشم کرونی در نقد شعر آقای کافی همهی پنج موردی را که من در تفاوت بین „هایکو“ و „ترانک“ نوشتهام عینا، بدون تغییر حتا یک واژه، آوردهاست، بیآنکه در جایی (بهمثل در پانویس) به کتاب من حتا اشارهای کرده باشد.
من نمیدانم نام این کار را چه باید گذاشت، ولی فکر میکنم دست کم بهتر است به خاطر وجدان ِ مطبوعاتی یا خبرنگاری هم که شده (اگر هنوز وجود دارد) این توضیح مرا در همان صفحهی „فرهنگ و ادب ِ“ شما چاپ کنید تا خوانندگان شما از واقعیت ماجرا آگاه شوند و تا حق کسی بار دیگر خورده نشود.“
محمود فلکی
هامبورگ، 19 ژوئن 2006
2. نامهی جدیدم به سایت „ادبیات و فرهنگ“:
„در 21 تیر 1358 نامهای از من در سایت „ادبیات و فرهنگ“ منتشر شده بود که به مطلب منتشر شدهای در سایتِ „خبرگزاری مهر“، زیر عنوان ِ „ترانکهایی با زیرساخت بومی“ ارتباط مییافت، که در آن، هم واژهی برساختهام („ترانک“) از نوعی شعر کوتاه پارسی، هم تعریف من از „ترانک“ به افراد دیگری نسبت داده شده بود. در آن مطلب، همچنین گفتاوردی از کتابم („سلوک شعر“) در بارهی „ترانک“، آورده شده، که به نام و تصریح دکتر کاوس حسنلی از کتاب „گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران“ دانسته شده بود.
در آن نامه نوشته بودم که „من کتاب آقای حسنلی را نخواندهام تا ببینم چقدر امانتدار بودهاند، ولی دستکم از شما [نویسندهی آن مطلب یا گردانندهگان ِ سایت ِ خبرگزاری مهر] انتظار داشتم، پیش از طرح این مسئله نگاهی هم به مقالهی من [„ترانک، نام ِ پیشنهادی برای نوعی شعر“] در کتاب ِ سلوک شعر میانداختید.“
یعنی در آن زمان، از کتاب ایشان خبر نداشتم، تا اینکه اخیرن کتاب ِ „گونههای نوآوری …“ به دستم رسید. کتاب را خواندم و دیدم که دکتر حسنلی چند مورد از نوشته های مرا از کتابهای „موسیقی در شعر سپید پارسی“ و „سلوک شعر“ نقل قول کرده و همه جا، چه در پایان هر فصل و چه در „شناسنامهی مأخذ کتاب“، امانتدارانه، منبع گفتاوردها را ذکر کرده است.
من البته به ایشان اتهام „دزدی“ نزده بودم و همان گونه که در آن نامه هم اشاره کردهام، کتابشان را نخوانده بودم تا داوری کنم، و روی سخنم در آن نامه، نویسنده یا گردانندهگان بخش ادبی ِ „خبرگزاری مهر“ بود، نه آقای حسنلی. با این وجود، با اظهار تأسف، از اینکه نامهی من باعث شده که به ایشان اتهام ناروای دزدی وارد شود، به سهم خودم از ایشان پوزش میخواهم.
اما شگفتیام از این بود که چگونه میشود که خواننده یا منتقد، بین ِ متن اصلی ِ یک کتاب و گفتاوردهایی از منابع دیگر تفاوت قائل نشود؟
وقتی به چگونگی ِ ارایهی گفتاوردها از منابع دیگر در کتاب آقای حسنلی دقت کردم، متوجه شدم که ایشان گفتاوردها را دو گونه نقل کردهاند: ا. هرجا که گفتاوردی بیان شده، بهدرستی، هم نام ِ نویسندهی آن گفتاورد در همان صفحه ذکر شده و هم خود ِ گفتاورد در گیومه نوشته شده است. این روش، بهترین روش در نقل گفتار یا نوشتار ِ دیگران است؛ 2. گاهی،اما ، نه نام نویسنده در همان صفحه ذکر شده و نه مطلب ِ نقل شده در گیومه آمده است، اگرچه در پایان ِ هر گفتاورد، با دادن شمارهای، به منابع ذکر شده در پایان ِ فصل ارجاع داده شده است. در این حالت، گاهی برای خواننده ساده نیست که تفاوت ِ بین مطلب نقل شده و نوشتهی نویسندهی کتاب را تشخیص دهد. اگر مأخذ به عنوان پانوشت در همان صفحه میآمد، شاید این تفاوتگذاری راحتتر انجام میگرفت. تجربه به من نشان داده است که معمولن خواننده به منابعی که در پایان فصل یا پایان کتاب آمده کمتر مراجعه میکند، و اگر منبع در پانوشت ِ همان صفحه نیاید و یا گفتاورد در گیومه نوشته نشود، امکان اینکه خواننده، بهویژه خوانندهی عجول و بیدقت، گفتاورد را به جای نوشتهی نویسندهی کتاب بگیرد، دور از ذهن نیست.
در هر حال این نامه را مینویسم تا بدینگون هم از آقای دکتر حسنلی رفع اتهام شده باشد و هم از گردانندهگان ِ محترم سایت ِ „ادبیات و فرهنگ“ خواهش کنم که همهی آن مطلب را از سایتشان بردارند.“
با سپاس:
محمود فلکی
هامبورگ- 24 مارس 2007